نقد فیلم اینجا بدون من
اندیشه در استمرار انسان ،خروج از مسیر حبس و ورود در مسیر رشد می باشد. ابوسعید نیازی هشترودی
درباره وبلاگ


به وبلاگ نقد و اندیشه خوش آمدید
آخرین مطالب
سه شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, :: 18:14 :: نويسنده : علی اسدی سهند آبادی


سینمانگار: نوشین مجلسی: «اینجا بدون من» سومین ساخته ی بهرام توکلی است که از نمایشنامه معروف «باغ وحش شیشه ای» اثر "تنسی ویلیامز" اقتباس شده است. در این فیلم که در جشنواره بیست و نهم فجر حضور داشت، فاطمه معتمد آریا، نگار جواهریان، صابر ابر و پارسا پیروزفر نقش آفرینی کرده اند. جلسه ی نمایش و نقد «اینجا بدون من» روز یکشنبه با حضور بهرام توکلی(کارگردان)، کوروش جاهد(منتقد)، یحیوی مجری برنامه و جمعی از علاقه مندان در فرهنگسرای هنر برگزار شد.

مجری برنامه در ابتدا سوالش را از توکلی اینگونه مطرح کرد: بعضی از فیلم ها مخاطب خاص دارند، شما چقدر مایل بودید فیلمتان به عنوان فیلمی با مخاطب خاص شناخته شود؟

توکلی پاسخ داد: نه من، بلکه خیلی از فیلمسازان در وضعیت فعلی سینمای ایران چشم انداز دقیقی در مورد مخاطب ندارند. اغلب فیلم های سینمای ایران بحران مخاطب دارند. من هرگز در این فکر نیستم که فیلمی بسازم که فقط بخشی بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.


جاهد سخنانش را با توضیح مختصری پیرامون فیلم آغاز کرد. وی گفت: از فیلم لذت بردم چون با بیننده صادق است. این فیلم در رابطه با طبقه فرودست اجتماع است که دغدغه امرار معاش دارند.

در ادامه مخاطبی از کارگردان فیلم پرسید: انتخاب و هدایت بازیگران خوب بود. فیلم اقتباسی اگر خوب از کار در بیاید دیگر نمی توان به آن کپی گفت، مثل «آژانس شیشه ای» و «ناخدا خورشید». اگر فیلم های بعدی شما هم اقتباسی باشند، حر کت جدیدی در سینمای ایران انجام می شود و ما را از شر سوژه های دم دستی راحت می کند. سوالم این است که چرا آخر فیلم، مثل نمایشنامه "تنسی ویلیامز" نبود؟ آیا به خاطر فروش فیلم این تغییر را انجام دادید، یا خود هم به انجام آن مایل بودید؟

توکلی این چنین پاسخ داد: اقتباس در سینمای جهان بخش عمده ای از تولیداتشان را تشکیل می دهد. یکی از راههای خروج سینمای ما از تحلیل های سطحی و سوژه های تکراری اقتباس است. بسیاری از کارگردان های ما تولید کننده اندیشه نیستند و با نویسندگان بزرگ برابری نمی کنند، بلکه تکنسین های سینما هستند که کارشان را خوب انجام می دهند.

در مورد پایان فیلم باید بگویم: اجباری در کار نبود، بلکه من از این تناقض بیشتر لذت بردم. به نظر من پایان نمایشنامه اصلی پایان منطقی درام است، اما می تواند پایان عاطفی آن نباشد. بیننده در فیلم پایانی خوش را می بیند که مطمئن است واقعی نیست.


توکلی در پاسخ به سوال یکی از بینندگان مبنی بر اینکه از کدام یک از ترجمه های این نمایشنامه استفاده کرده است، گفت: سعی کردم از متن اصلی استفاده کنم، اما همه ی ترجمه های از جمله ترجمه ی آقای سمندریان را خواندم.

به گزارش سینمانگار، مخاطب دیگری گفت: صحنه ی آخر فیلم مرا به یاد صحنه ی آخر «پرسه در مه» انداخت. در آن فیلم شخصیت اصلی شما هنرمند است و در اینجا احسان(صابر ابر) گرایش هنری دارد. با توجه به نشانه هایی که در فیلم است، آیا شما می خواستید او را به جای یک هنرمند واقعی یک متقلب معرفی کنید؟

بهرام توکلی پاسخ داد: بحث اصلی در نمایشنامه و فیلمنامه این نیست. قصد نداشتم بی خلاقیت بودن این فرد را نشان دهم. حرف اصلی نمایشنامه این است که افرادی دوست دارند در شرایطی باشند و از آن تصوراتی دارند اما به دلایلی رسیدن به آن شرایط برایشان امکان پذیر نیست. این افراد یا خودکشی می کنند یا اینکه فرار می کنند. عده ای هم در رویا زندگی می کنند.


مخاطب گفت: بعد از مونولوگ صابر ابر موقعی که سوار اتوبوس می شود، فیلم به شدت افت می کند و این باعث می شود بار سنگین "تنسی ویلیامز" روی فیلم احساس شود، چون به نظرم تا جایی که بر اساس نمایشنامه اصلی پیش رفتید همه جیز عالی است.

توکلی پاسخ داد: مقایسه درستی نیست، انواع اقتباس داریم و در این نوع از اقتباس کارگردان وظیفه ندارد تمام آنچه که در ذهن نویسنده بوده است را به تصویر بکشد. این امر کاملا سلیقه ای است.

جاهد در ادامه صحبت های توکلی افزود: من اصلا فیلم را با نمایشنامه ویلیامز مقایشه نکردم و بیشتر به یاد اثری نامتعارف از برتولوچی افتادم. ما باید اثر را آنطور که هست بپذیریم و مدام آن را به اصلش ارجاع ندهیم.

بیننده دیگری در مورد نحوه ی روایت فیلم گفت و از توکلی پرسید: چرا روایت اول شخص را انتخاب کردید، در حالیکه صابر ابر در قسمت هایی از فیلم نیست. اگر خاطره تعریف می کند باید از قسمت هایی می گفت که ملموس تر باشد، مثل سریال «دایی جان ناپلئون» که سعید شاهد و راوی ماجراهاست.

توکلی پاسخ داد: احسان راوی قصه نیست و فقط بعضی از لحظات از ذهنیاتش حرف می زند. فیلم با ذهنیات او شروع و تمام می شود و باعث می شود او شخصیت محوری باشد، اما این مسئله ربطی به راوی بودن او ندارد.

جاهد هم در این باره گفت: احسان مانند فیلم «راننده تاکسی» ذهنیاتش را بیان می کند.

توکلی ادامه داد: احسان در این فیلم را نمی توان با سعید «دایی جان ناپلئون» مقایسه کرد، چون شخصیت فیلم من راوی نیست و من با مثال «راننده تاکسی» بیشتر موافقم.

تماشاگری پیرامون اینکه چرا شخصیت رضا(پارسا پیروزفر) مانند سایر شخصیت های فیلم معرفی نمی شود پرسید و توکلی پاسخ داد: در نمایشنامه هم این فرد غریبه است، غریبه ای که وارد یک خانواده می شود و اتفاقاتی را برای آن خانواده رقم می زند. این غریبه بودن تعمدی است.


به گزارش سینمانگار در پایان نشست از طرف رییس فرهنگسرای ارسباران از کارگردان فیلم تقدیر شد.


 

   
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 31
بازدید دیروز : 315
بازدید هفته : 346
بازدید ماه : 766
بازدید کل : 56174
تعداد مطالب : 207
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 2


محبوب کن - فیس نما